نيروهاي تخريب، مدتي طولاني بود كه درنساجي اهواز در كنار ديگر نيروهای مهندسي ـ رزمي، مستقر بودند و از نظر فضاي لازم براي دوره هاي آموزشي كه همراه با انفجار يا رزمهاي شبانه بود، محدوديتهاي زيادي داشتند، با پيگيريهاي علي، نهايتاً در اواخر شهريور 62 بخشي از بيابانهاي جاده اهواز ـ آبادان براي نيروهاي تخريب در نظر گرفته شد.
«از بچههاي خوزستان شنيده بودم كه در اين محل دو سيل بند مرتفع وجود دارد و چند رزم شبانه هم آنجا برگزار شده، لذا به علي پيشنهاد آن جا را دادم. كه يك بار در مسير اهواز ـ دارخوين، محل را ديديم وعلي به خاطر دو سيل بندي كه وجود داشت پسنديد. چادرهاي اوليه اردوگاه را ميان آن ها برپا كرديم كه ازنظر حفاظتي هم مناسب بود قصد داشتيم كه داخل سيل بندها سنگر فلزي درست كنيم كه با نظر علي، بعدها دو سوله بزرگ در زير زمين براي نيروها درست شد، علي از همان اول در نظر داشت كه بزرگترين ميدان مين آموزشي را در اينجا بزند كه سريعاً اين كار را كرد».
درمورد نام ارودگاه مشورتهايي شد كه عدهاي نام اولين شهيد تخريب را پيشنهاد كردند و عدهاي نامهاي ديگر، كه نهايتاً علي به احترام همه شهداي تخريب، نام آن را « اردوگاه شهداي تخريب» گذاشت.
در روزهاي داغ شهريور، با تلاش تعدادي از نيروهاي تخريب از جمله امير اسدي، عليرضا نجاري، محمد ميرزاثمري، عباس عسگري و حسن نوري بناي اوليه اردوگاه با يك تانكر و چند چادر گذاشته شد، يكي از نيروهاي مهندسي، از نخستين روزهاي اردوگاه نكاتي را ذكر كرده است :
«من عضو تخريب نبودم ولي به خاطر علاقهاي كه به اين برادران داشتم، گاهي با آنها همراه ميشدم، از اين كه نيروهاي تخريب، مقر مهندسي را ترك ميكردند، نوعي احساس دلتنگي پيدا كرده بودم، خصوصاً كه حالات و رفتار بعضي از آنها مثل عليرضا نجاري خيلي دلنشين بود، يادم ميآيد كه در يكي از شبها وقتي كه نيروهاي مهندسي و تخريب شام خود را خوردند، ظرفهاي زيادي مانده بود كه 3 ـ 2 نيروي آشپزخانه بايد آنها را ميشستند علي رضا كنار اين بچهها آمد و ظرفها را با هم شستند و از همان جا چهره محجوب، مظلوم و دوست داشتني اين نوجوان 16 ساله در ذهن من ماند.
« حسن نوري » هم براي آماده سازي اردوگاه دايم در تردد بود و در آن گرما كفش هم به پا نميكرد، يك روز به اتفاق او به اردوگاه تخريب رفتيم.
ساعت 7 بعد از ظهر بود و چند نيرويي كه آنجا بودند، خسته از كار دائم در حال استراحت بودند، داخل يكي از چادرها شدم،« عليرضا نجاري» درازكش درحال استراحت بود، بدون مقدمه خطاب به يكي از نيروها گفتم كه عليرضا شهيد خواهد شد. حرف من تمام نشده بود كه يكي از نيروها وارد چادر شد و بدون مقدمه خواب ديشب خود در مورد عليرضا تعريف كرد و اين كه عليرضا شهيد خواهد شد ... اين خواب در كمتر از يك ماه بعد تعبير شد»
يكي از مقاصد علي در تاسيس اردوگاه، برگزاري مانورهاي بسيار جدي و شبيه به عمليات بود كه اين مقصود بخوبي محقق گرديد، چه به لحاظ وجود مين هاي متعدد، كانالهاي عريض و سيم خارادار و چه افراد پشت خاكريز كه با انواع سلاحها شليك ميكردند.
همچنين هر زمان كه مسؤولي از استانها يا وزارتخانه ها و يا كاروانهای ديدار از جبهه به اردوگاه ميآمدند، يكي از برنامههاي علي، انفجار مين هاي ضدتانك ضايعاتي در نزديكي آنها براي آشناتر شدن ميهمانان با واقعيت جنگ بود.
با زياد شدن نيروها تعداد چادرهاي اردوگاه هم افزايش يافت و دوره هاي آموزشي درچادرها برگزار ميشد، گاهي در يك چادر 12 متري با حضور 20 نفر، مربي آموزش حتي فرمان خيز سه ثانيه هم ميداد! پس از اتمام آموزشها نيروها در ميدان مين آموزشي بزرگ اطراف اردوگاه و در زير آتش، معبر زني ميكردند.
بعدها مقدمات ساخت سوله و نمازخانه اردوگاه فراهم شد كه در اول سال بعد آماده بهره برداري شد. يكي از نيروها خاطره جالبي از آن روزها دارد :
«يك روز بعد از نماز ظهر كه آماده غذا خوردن بوديم، حسن صادق آبادي و بهروز سبك دست مسؤول آموزش نيروها بودند، با سر و صدا نيروها را به خط كردند، همه فكر كردند كه خبري است و ناهار نخورده بايده مأموريت برويم، مخصوصاً كه پوتينها راهم بايد ميپوشيديم، ستون به راه افتاد و 100 متر آن طرفتر پشت يكي از سيل بندها چشممان به دو تريلي بلوك سيماني افتاد. در ظرف بيست دقيقه تريلي ها را خالي كرديم تا اول نمازخانه ساخته شود، بعد هم رفتيم نهار».
اولين شهيدان اردوگاه :نجاري، ميرزا ثمري و عسگري و آخرين آنها جعفر هلالات و اعضاي گروه او در روزهاي آخر جنگ در مأموريت جزاير مجنون بودند.
اردوگاه هنوز هم انسان را به ياد بهشت مياندازند، ياد شور و نشاط و مناجات و اشك و سوز.
هنوز هم اثاري ازاردوگاه باقي است :
جاده اهواز ـ آبادان، جاده كنار روستاي اسلام آباد، نهالهايي، كه شهداي اردوگاه كاشتند، امروز درختان باروري شده اند، يادهمه شهداي اردوگاه بخير مقامشان عالي :
«علي عاصمي، عباس عسگري، محمد ميرزا، ثمري، عليرضا نجاري، مجتبي طيراني، چاوشي، يعقوب حسن پور، اسماعيل روستايي، سعيد گلپيرا، امير گلپيرا علي نوري، گل بقرا، سناردك، حسن نوري، خدامراد زارع، جعفر قرباني، غلامرضا عليزاده، محمدرضا محمودي، فاروق صديقي علي فرقاني، رمضان آموزگار ، امير سبزعلي، محسن عابديني، اصغر شفاعتي، رابح جيواد، مرتضي شيرزاد، سبزعلي كيا، مصطفي جعفرپوريان، بهروز آهندوست، يوست ايماني، محسن اسمي، علي هاشمي، حسين مطهري فر، خان بابايي، مهرداد جيرودي، بهنام خرم بخت، حسن هادي، مجيد مقدم، خليل محمودي، احمد ميري، علي ابدي، مرتضي حسيني، علي باقري، مسلم شهرابي، داود رياحيني، رجب نصيري، محسن عبدل زاده، قاسم كاظميمنش، جعفر هلالات، محمد سقر جوقي، احمد سفلايي اكبر وعظ شنو، علي راحتي، ابراهيم ناطقي، علي معروفخاني، محمدحسين احمديان، ناصر پژوهنده، احمد فروتن ناصر احمدي، اصغر صالحي، حسين اصغري، تقي مشكوري، داود پاك نژاد، محسن گردن صراحي، احسان كشاورز، رضا اسلامي، هادي كاملي، مجتبي مطيعيان»
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها: شهید:شجاعت:تخریب:مین:والمری:گوجه ای:جانباز:مجروح:،